معرفی کتاب
زکریای رومی در شهر هالینوبلس (حرّان) به دنیا آمده است و شهرش را بسیار دوست دارد، اما وقتی هارون الرشید او را احضار میکند، مجبور است دیر انطاکیه را ترک کند و به سمت دربار هارون برود. هارون مامورانی را برای بردن زکریا میفرستد اما وقتی او میفهمد امام رضا (ع) در مدینه است، مسیرش را دور از دید ماموران طوری تغییر میدهد که بتواند به دیدن امام مسلمانان برود.
سعید تشکری در این رمان روایتگر زندگی و احوال پزشکی مسیحی است که به دنبال پیشوا و الگوی کامل زمانه خود میگردد. او میخواهد خود را از حیطه قدرت راهبان برهاند و هم عشق زمینی و هم عشق آسمانی را درباید.
زکریا اما سعی کرده بود هر جایی که میرسد، نشانی از خود به جای نگذارد. ناشناخته به هر شهری و محلهای قدم گذاشته بود، اما خیلیها میتوانستند فرق میان زکریای رومی را با یک عرب بهخوبی تشخیص دهند، هرچند لباس اعراب را پوشیده باشد و سعی کرده باشد به لهجهٔ آنها صحبت کند.
علیبنشعیب باید به مدینه بازمیگشت و خبرهایی را که گرفته بود به گوش مولایش علیبنموسی میرساند. در راه کاروانی را دید که اتراق کرده بودند. خستگی سفر و دوندگیهای یافتن زکریا در این مدت حسابی بر او اثر کرده بود. میخواست که درد پاهایش را نادیده بگیرد، میخواست به روی خودش نیاورد که گاهی درد بیامانش میکند، میخواست تا نیافتن زکریای رومی همهٔ درد جسم و جانش را بیخیال شود، اما امان از درد که این اجازه را به او نمیداد.
تصمیم گرفت همراه کاروانیانی که دیده بود، قدری استراحت کند. شاید که پرسوجو از اهالی کاروان هم از زکریا نشانی به او میداد. اما کسی او را از نزدیک ندید.
نویسنده
سعيد تشكري
شابک
۹۷۸۹۶۴۰۲۳۵۷۹۹
ناشر
به نشر
موضوع
رمان
ردهبندی کتاب
ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
قطع
رقعی
نوع جلد
شومیز
تعداد صفحه
128
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.