معرفی کتاب
روزگاری در روستایی، پیرمردی زندگی میکرد که یک بز داشت، که به هیچ کس نشانش را نداده بود؛ چون که بزش دندان طلا و سم طلا، پشتش مثل نخ طلا، ریشش سفید، چشمش سیاه، شاخش بلند و پیچیده و رنگ حنا بود.
یک روز که پیرمرد از صحرا برگشت، دید در خانهاش باز است و از بز طلا هم خبری نیست. پیرمرد با غصه و غم راه افتاد توی ده تا سراغ بزش را از مردم بگیرد، اما همه از سوال او تعجب میکردند، تا اینکه….
یک روز که پیرمرد از صحرا برگشت، دید در خانهاش باز است و از بز طلا هم خبری نیست. پیرمرد با غصه و غم راه افتاد توی ده تا سراغ بزش را از مردم بگیرد، اما همه از سوال او تعجب میکردند، تا اینکه….
مشخصات
شابک : 978-6000111212
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 28
نوع جلد : شومیز
سال چاپ : 1402

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.