معرفی کتاب
این داستان درباره ی سرزمینی در دورافتاده ترین قسمت های سلسله جبال اکوادور است که هیچ ارتباطی با مردم سایر شهرها و روستاها ندارد. مردم این شهر از استبداد و حرص حاکمان اسپانیایی به این منطقه گریخته اند ولی سرنوشتی عجیب وغریب برایشان ترسیم شده است. آن ها باگذشت زمان، نابینا می شوند و هر بچه ی کوچکی که در این سرزمین به دنیا می آید کور است و توانایی دیدن ندارد. این منطقه ازنظر همه پنهان است تا اینکه روزی یک کوهنورد پس از گذر از دره ها و کوه های سخت و طاقت فرسا به این سرزمین می رسد. او مواجهه اش با مردم این شهر را این چنین شرح داده است: «آدم های دره چشمان عجیبی داشتند، و در حقیقت تمام دره به نظر عجیب می رسید. زمانی که بیشتر به اطراف توجه کرد، محیط به نظرش غریبه و نامأنوس آمد.»
– از متن کتاب –
در سالیان گذشته، این دره به گونهای به روی آدمیان گشوده بود که همگان میتوانستند از درهها، گردنهها و پرتگاهها، و نیز از گردنههای یخزده بگذرند و خودشان را به مرغزاران هموار برسانند و در حقیقت مردم زیادی به آن سامان روی آوردند، دو رگههای پروای که همه از دست فرمانروای خودکامه و خونخوار اسپانیایی گریخته بودند. پس از آن فوران شگفتانگیز میندوبامبا روی داد، یعنی شبی در کیتو و به مدت هفده روز، و در پاگواچی آب به جوش آمد و هر چه ماهی در آب بود مرده بر سطح آب آمد که به گوایاکیل هم رسید. در سراسر سواحل اقیانوس آرام، رانش زمین و ذوب شدن سریع برفها و یخها در پی آمد و سیل جاری شد و یک سوی آراوکای باستانی قله کوه ریزش کرد و با صدایی چون صدای رعد فرو ریخت و سرزمین نابینایان را برای همیشه از دسترس آدمیان دور ساخت.
مشخصات
نویسنده
اچ. جی. ولز
مترجم
عبدالحسین شریفیان
شابک
۹۷۸۹۶۴۳۶۲۳۷۱۵
ناشر
نشر چشمه
موضوع
داستان کوتاه خارجی
قطع
رقعی
نوع جلد
شومیز
گروه سنی
بزرگسال
تعداد صفحه
۱۸۰
تعداد جلد
۱
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.